بیست وشش ماهگردرستا جووون
26مین ماهگردت مبارک
سلام رستا کوچولو ببخشید بابت تاخیر دوماهه اخه کلی گرفتار وخسته بودم وبازم معذرت واسه اینکه تو این خاطرات دختر کوچولوی دوست داشتنیم رو کامل یادداشت نکردم شرمنده عزیزم
اول از پیشرفت رستا در یادگیری اشعار بگم:رستا کوچولو شعرهایی که مامان واسش میخونه دیگه خودش تقریبا یاد گرفته گاهی مامان داره واسش شعر میخونه یا قصه میگه اعتراض میکنه و میگه (من) یعنی من میخوام بگم مامان هم ساکت میشه ورستا جوون شروع ب خوندن میکنه
مثلا: تپلوام تپلو مامان خوبی دارم میدوزه دونه دونه رستا بازی کنه
(بلد نیستم): وقتی کاری مطابق میل رستا خانم نباشه میگه بلد نیستم یا موقعی بابا میخواد لباس تن رستا جوون بپوشه میگه (بلد نیستی)
(خسته ام):جدیدا وقتی میگم رستا جون این کار کن میگی خسته ام
(خاله مریم):خاله مریم رو خیلی دوست داری از صبح تاشب در همه مراحل با خاله مریم فرضی بازی میکنی .صحبت میکنی بعضی اوقات یهویی میگی خاله مریم کجاست هر وقت میریم خونه خاله و نزدیک خونه خاله میشیم رستا جووون اون محیط رو میشناسه میگه خاله قربونت دختر باهوشم بشم
(مامان صبانه)(تمیر=پنیر)وقتی رستا کوچولو صبح زود از خواب بیدار میشه میگه صبح بخیرمامان صبانه تمیر میخوام
(لیوان خوشگل رستا):هر موقع روز رستا هوس دوغ میکنه میگه دوغ لیوان خوشگل یعنی بهم دوغ بده خداروشکر رستا کوچولوی من به مرحله ای رسیده که میتونه نیازهاش رو تا حدودی بیان کنه ومن از این بابت خوشحالم
(غذا اخام یا پتو اخام):وقتی دختر کوچولی من گرسنه میشه خودش بهم میگم پتو اخام یعنی بهم پلو بده
(عاشق شبکه نسیم وپویا):دخترم عاشق خندوانه شده و هر وقت بهش میگم حالت خوبه میگه عالیوقتی جناب خان توی یکی از برنامه اش نباش کلا سراغش رو میگیره.وباخودش میگه بریم بیایمفعلااسم این دوتا کانال یاد گرفته
(تعویض لباس):رستا جوون علاقه زیادی به تعویض لباس داره هر روز ب طور کامل لباسهاش رو از دراور در میاره میگه بلوز خوشگل وقتی بلوزش عوض میشه حتما باید شلوارشم عوض بشه به همین علت مامان دیگه کلافه شد و کشوها رو ب طور کامل خالی کرد
وقتی مامان یا بابا از دست ناراحت میشه میایی کنار ما و میگی بغل یعنی بیاین بغلم و کلی هم ما رو بوس میکنی قربونت برم
مامان کم حافظه دیگه چیزی یادش نمیاد ولی قول میدم اگه چیزی یادم اومد به مطالب اضافه کنم و عکسهاتم به زودی اپلود میکنم