18 ماهگی رستا جووووون
رستای عزیزم اینجا عکسهای 18 ماهگیتو میذارم
رستای من تو این ماه خیلی عوض شدی کاملا حرف ما رو میفهمی عسیسسسسسم.اولین روزهای این ماه واکسن 18 ماهگی داشتی اما چون بخاطر تاسوعا رفتیم شهرستان مجبور شدم با تاخیراین واکسن رو 14 ابان بزنی.خلاصه روز چهارشنبه بابا رفت ماموریت خودم تصمیم گرفتم تنها برم بهداشت واکسنت رو بزنم.قزبونت برم کاملا محیط بهداشت رو میشناختی واز ترس واکسن میگفتی (بیم بیم) یغنی بریم خونمون.خلاصه واکسنت رو زدیم واومدیم خونه .خیلی دختر خوبی بودی فقط کمی تب داشتی ومن 4 ساعتی بهت قطره میدادم ونگران.وتونازی مامانبیشتر زمان خواب بودی وقتی هم بیدار شدی رفتیم پارک وکلی بازی کردی.
روز 18 ابان بابا محسن رفت ماموریت من ورستا کوچولو تنهاشدیم واومدیم خونه خاله مریم والبته چون خونشون کوچکتر ازخونه مابود رستا خانم حوصلش سر میرفت.خاله مریم تصمیم گرفت رستا کوچولو رو ببره توحیاط وباهاش اب بازی کنه واینو بگم رستا جووون عاشق اب و اب بازیه
رستا در حال اب بازی خونه خاله مریم
عشق رستا به هر چی شکله تاب میمونه
رستای نازم تو این ماه یه اتفاق خیلی بد افتاداینکه:روز 22ابان مادربزرگ مشترک من وبابامحسن فوت کردنچون خیلی واسم عزیز بود وشما رستای گلم رو خیلی دوست داشتن واست نوشتم تا همیشه به یادش بمونی وهمون روز رفتیم شهرستان ومن ورستای گلم یه هفته شهرستان موندیم.و اینو بگم رستا خااااانم این چند روز خیلی غر زدی وگریه کردی ومامانی روحسابی اذیت کردی .اخلاقت تو این ماه خیلی عوض شده از ادمای اطرافت میترسی و فقط دوست داری بغل مامان باشی پیش هیچ کس حتی بابا محسن هم نمیری .وتو این روزهایی که شهرستان بودیم عکسهای جالبی ازت گرفتم
عکسهای هیجانی رستا کوچولو
بازم هیجان
خوشحالی رستا از بازی با بچه ها خونه باباحسن
شکار مورچه ها
بازم شیطونی رستا جووون
تو این چند روز حسابی غر زدی و گریه کردی ولی وقتی بعد از یک هفته اومدیم خونه خودمون کلی خوشحالی میکردی و عروسکهاتو بغل میکردی کلا مکانها و محیطهای شلوغ رو دوست نداری فقط خونه خودمون رودوست داری قربونت برم.
از ذائقه رستا خانم بگم:رستا جووووونم عاشق غذاها وتنقلات شیرین است و وقتی هم میخوره میگه به به واینم کیک شکلاتی تولد عمو محمود که رستا واسه خوردنش عجله داره
این لباس مورد علاقه رستا جووووونم است که واسش از قشم خریدیم و پسند بابا محسن رستا کوچولو عاشقه این لباسیعنی وقتی این لباس رو ببینه حتما باید تنش کنیم ودیگه به هیچ عنوان این لباس رو باهیچ لباسی عوض نمیکنه فقط موقعی خوابید باید لباس رو ازتنش در بیاریم
قدم زدن رستا خانم
اینم ژست رستا هنگام قدم زدن
بدون شرح
اینجا سماجون اومده بندر و با رستای کوچولوی ما حسابی دوست شده تو این چند روزی عمه خونه ما بود رستا خوشگل من یاد گرفته میگه (عم) یعنی عمه وشب موقع خواب به اتاقی که عمه اونجا خوابیده بود اشاره میکرد و میگفت عم عم .اینو بگم رستا کوچولو عاشقه مسواک اگه مسواک ببینه باید حتما بهش بدیم ومیگه (مس)یعنی مسواک
رستا وکلاه اهنیش
رستا باباشو خیلی دوست داره
بدون شرح
اینجا 7 اذر 93 که من (مامان) ورستا نازی رفتیم واسه بابا محسن گل خریدیم به مناسبت(ر-ن-د) و واسه بابامحسن یک جشن کوچولو گرفتیم وبابامحسن رو سوپرایز کردیم واین شمع هم به دلیل اولین حضور رستا تو این روز واینجا تمام حواسش ب اون شمع کسی فوتش نکنه.
رستادر حال کیک خوردن
دلم میخواد شمع رو فوت کنم
از دریا رفتن رستاگلم بگم:رستا جیگردریا رو خیلی دوست داره کلا ازاب بازی کردن و دریا لذت میبره.وقتی میریم دریا میگه(اب باز)یعنی اب بازیوقتی هم دریا میبینه میگه (دیا)یعنی دریا
عشق رستا به اب بازی و دریا
بازم دریا
اینم اخرین عکس 18 ماهگی رستا جووووون که با اقاجون رفته بودیم اباد گنو